تفکر طراحی چیست و چرا انقدر محبوب است؟

تفکر طراحی چیست و چرا انقدر محبوب است؟

تفکر طراحی یک ویژگی منحصر طراحان نیست. همه نوآوران بزرگ در ادبیات، هنر، موسیقی، علم، مهندسی و تجارت آن را تمرین کرده‌اند. بنابراین، چرا آن را تفکر طراحی بنامیم؟ نکته ویژه در مورد تفکر طراحی این است که فرآیندهای کاری طراحان می تواند به ما کمک کند تا به طور سیستماتیک این تکنیک های انسان محور را برای حل مشکلات به روشی خلاقانه و نوآورانه در زندگی مان، طرح هایمان، در کسب و کارمان، در کشورهایمان، ما استخراج کنیم، آموزش دهیم، یاد بگیریم و به کار ببریم.

برخی از برندهای پیشرو جهان، مانند اپل، گوگل و سامسونگ، به سرعت رویکرد تفکر طراحی را اتخاذ کردند و دانشگاه‌های پیشرو در سراسر جهان روش‌های مرتبط را آموزش می‌دهند، از جمله: استنفورد، هاروارد، کالج امپریال لندن و موسسه سریشتی در هند. قبل از اینکه تفکر طراحی را در جریان کاری خود بگنجانید، باید بدانید که چیست و چرا اینقدر محبوب است. در اینجا، ما به دنبال این هستیم و به شما می گوییم که تفکر طراحی چیست و چرا اینقدر مورد تقاضا است.

فهرست مطالب:

    • تفکر طراحی چیست؟
    • 5 مرحله تفکر طراحی چیست؟
    • تفکر طراحی باعث می شود که خارج از چارچوب فکر کنید
    • تفکر طراحی برای همه است
    • تفکر طراحی جنبه علمی دارد
    • تنظیم مجدد جعبه های ذهنی و ایجاد یک ذهنیت تازه
    • داستان ها قدرت الهام بخشیدن دارند
    • برداشتن
    • مراجع و اینکه بیشتر بدانیم
    • تصاویر

    مراحل تفکر طراحی

    تفکر طراحی چیست؟

    تفکر طراحی یک فرآیند تکراری و غیر خطی است که شامل پنج مرحله است:

    1. همدلی
    2. تعریف
    3. ایده پردازی
    4. نمونه اولیه
    5. آزمایش

    تفکر طراحی یک فرآیند تکراری است که در آن شما به دنبال درک کاربران خود، به چالش کشیدن مفروضات، تعریف مجدد مشکلات و ایجاد راه حل های نوآورانه هستید که می توانید نمونه اولیه ایجاد و آن را آزمایش کنید. هدف کلی این است که استراتژی ها و راه حل های جایگزین را شناسایی کنید که با سطح درک اولیه شما فوراً آشکار نمی شوند.

    تفکر طراحی فراتر از یک فرآیند است. این روش کاملاً جدیدی را برای فکر کردن باز می کند، و مجموعه ای از روش های عملی را ارائه می دهد تا به شما کمک کند این طرز فکر جدید را اعمال کنید.

    در اصل، تفکر طراحی:

      • حول علاقه عمیق به درک افرادی که محصولات و خدمات را برای آنها طراحی می کنیم می چرخد.
      • به ما کمک می کند تا با کاربران هدف مشاهده و همدلی کنیم.
      • توانایی ما را برای پرسش کردن افزایش می دهد: در تفکر طراحی، شما مشکل، مفروضات و مفاهیم را زیر سوال می برید.
      • زمانی که با مشکلاتی که به درستی تعریف نشده یا ناشناخته هستند مقابله می کنید، بسیار مفید است.
      • شامل آزمایش های مداوم از طریق طرح ها، نمونه های اولیه، آزمایش و آزمایش مفاهیم و ایده های جدید است.

      من می خواهم در مورد طراحی قرن 21 صحبت کنم. بنابراین، منظور من از آن چیست؟ منظورم این است که یک نوع طراحی متفاوت است. این طراحی سنتی نیست که در آن اشیاء زیبا، شگفت انگیز و تجربیات شگفت انگیز بسازیم. این در مورد تفکر در مورد طراحی به عنوان “یک روش تفکر”، راهی برای پرداختن به مشکلات عمده جهان است، زیرا طراحان روش خاصی برای پرداختن به مسائل دارند.

      ما آن را تفکر طراحی می نامیم. با نام های مختلف دیگری نیز شناخته شده. اما این کاری است که طراحان برای آن انجام داده اند. خوب، از ابتدای کار طراحان! و به عبارت دیگر، جدید نیست. 80 … 100 سال است که وجود دارد. بنابراین، طراحی به عنوان یک روش تفکر چیست؟ خوب، در اینجا چطور “من” دوست دارم در مورد آن صحبت کنم. و من این را “طراحی انسان محور” می نامم، و بعداً برای توصیف این اصطلاح باز خواهیم گشت.

      اما چهار جزء مهم دارد. اول از همه، “انسان محور” است. بنابراین، ما همیشه بر مردم تمرکز می کنیم. و این بسیار مهم است زیرا این تنها رشته ای است که تمرکز اصلی آن بر ساختن چیزهایی ست که برای افراد مناسب است. دوم، ما مشکل درست را حل می کنیم. می دانید، بسیاری از حل کننده های واقعا خوب در جهان وجود دارند: اقتصاددانان، دانشمندان علوم سیاسی و به ویژه مهندسان.

      – آنها برای حل مشکلات آموزش دیده اند. اما مهندسان، آنها هرگز متوقف نمی شوند و می گویند: “این مشکل درست است؟” آنها به شما یک “راه حل” می دهند. اما، می دانید، من وقتی کار مشاوره ام را انجام می دهم، یک قانون دارم و آن این است: مشکلی را که از من می خواهند حل نکنم. این به این دلیل است که معمولاً ما یک مشکل را با “علائم” مورد بحث قرار می دهیم. و اگر علائم را برطرف کنید، خوب، همه چیز بسیار خوب است… اما مشکل “برمی گردد”. کاری که باید انجام دهید این است که بفهمید: “علت واقعی چیست؟”

      بنابراین، ما اپیدمی داریم، به ویژه در شهرها نه همه گیری فعلی بلکه فقط مثلا همه گیری های وبا و ما می گوییم خوب، ما باید وارد شویم و آنها را درمان کنیم و مردم را درمان کنیم! بله… اما “چرا” اپیدمی داشتید؟ خوب، معمولاً توسط سرویس بهداشتی نامناسب قابل انتقال است. بسیار خوب، پس بیایید بهداشت را بهبود ببخشیم. “چرا” بهداشت ضعیف است؟ خوب، چون مردم از توالت مناسب استفاده نمی کنند.

      خوب، اما چرا که نه؟ خوب، چون آنها بی خانمان هستند. اگر می خواهید همه گیری های وبا را متوقف کنید، باید مشکل بی خانمان ها را حل کنید. نکته این است: شما باید ببینید “مسائل اساسی” چیست و به آنها بپردازید. و این مسائل اساسی بسیار “سخت”تر از حل علائم هستند. اما تا زمانی که به آنها رسیدگی نکنید، علائم همچنان برمی‌گردند و برمی‌گردند و برمی‌گردند. خوب، طراحان برای حل مشکل بی خانمان ها چه می توانند بکنند؟

      خب برگردیم چه کنیم؟ ما روی مردم تمرکز می کنیم. ما بر پاسخ دادن به مشکل درست تمرکز می کنیم – علل عمیق اساسی. سوم، ما تشخیص می دهیم که همه چیز یک “سیستم” است. شما نمی توانید یک قطعه کوچک را حل کنید، زیرا همه چیز “به هم مرتبط” است. بنابراین، شما باید واقعاً به ماهیت سیستم نگاه کنید. و در نهایت این “بسیار مهم” است که ما برای راه حل “عجله نمی کنیم”.

      ما می دانیم که وقتی با انسان ها و جوامع و فرهنگ های مختلف و نیروهای سیاسی و عوامل اقتصادی سروکار داریم، هر کاری که انجام دهیم احتمالاً “نمی”خواهد درست باشد. بنابراین، کاری که ما انجام می دهیم این است که یک “مداخله ساده و کوچک” را امتحان می کنیم. ما می بینیم که “نتایج” چیست. سپس آن را اصلاح می کنیم، و مدام آزمایش می کنیم، مداخله ای انجام می دهیم، از آن درس می گیریم، کاری را که انجام می دهیم تغییر می دهیم و آهسته آهسته ما بزرگتر و بزرگتر خواهیم شد زیرا هر یک به ما اجازه می دهند دفعه بعد کارهای بیشتری انجام دهیم. و ما بهتر و بهتر خواهیم شد. بنابراین، این راز است، اما یک “راز سخت” است زیرا برای مشکلی مانند اپیدمی های وبا که ذکر کردم ممکن است 10 سال طول بکشد تا حل شود. اما اینها مشکلات بسیار بزرگی هستند و یک شبه حل نمی شوند و این همان چیزی است که طراحان برای انجام آن به خوبی آموزش دیده اند.

      طراحی رشته جالبی است. طراحان واقعاً محتوایی ندارند. محتوایی که طراحان دارند و آنچه که وقتی به مدرسه طراحی می روند و مدرک طراحی می گیرند یاد می گیرند، تکنیک ها را یاد می گیرند. آنها روش های حل مسئله و تعریف مسئله را یاد می گیرند. آنها یک دسته کامل از ابزارهای قدرتمند دارند. و پس از آن، چون ما جزئیات بهداشت و درمان یا حتی مسکن را نمی دانیم، باید “کارشناسان را بیاوریم”.

      بنابراین، ما باید یک تیم چند رشته‌ای داشته باشیم که در آن با افرادی از هر نوع مهارتی کار کنیم و ما باید یاد بگیریم که چگونه با آنها کار کنیم و راه حلی را که برای مردم مناسب تر است گرد هم بیاوریم. و مهمترین چیز اینکه در مدت کوتاهی به آن باز خواهم گشت اینکه باید “از طرف مردم” باشد. اگر طراحان وارد شوند و مشکلی را بررسی کنند و بگویند: “آه! من مشکل را درک می کنم، این چیزی است که باید انجام دهید…”، حتی مهم نیست که پاسخ صحیح باشد. آن کار نمی کند،

      زیرا تا افرادی که تحت تأثیر قرار می گیرند آن را درک و باور نکنند و نپذیرند، کارساز نخواهد بود. پس خود مردم باید بخشی از راه حل باشند. میدونی چیه؟ اغلب، آنها قبلاً شروع کرده اند. ما هفت میلیارد نفر در جهان داریم و بسیاری از آنها واقعا خلاق و شگفت انگیز هستند. و این افراد مشکلاتی را که با آن روبرو هستند درک می کنند و تعدادی از این هفت میلیارد قبلاً راه حل های خلاقانه و شگفت انگیزی را آغاز کرده اند.

      بنابراین، به جای اینکه سعی کنید وارد شوید و بگویید: “این چیزی است که ما متخصصان، خارجی ها می گوییم (که فرهنگ شما را نمی فهمیم و منابع شما را نمی فهمیم و نمی فهمیم که شما چه کاری می توانید انجام دهید وبه چه چیزی نیاز دارید) « چرا اجازه ندهید *مردم* راه را هدایت کنند؟ ما می بینیم که آنها چه می کنند. ما می گوییم، “این واقعا هوشمندانه است! آه! تعجب می کنم… اگر به کمک نیاز دارید، ما می توانیم راهنمایی کنیم، می توانیم تسهیل کنیم، منابع دیگر را می توانیم وارد کنیم. شما مشکل دارید “افراد” در مقابله با کل سیستم مشکل دارند.

      یا پرداختن به مسائل سیاسی، اما اینجاست که می‌توانیم وارد شویم و کمک کنیم.» بنابراین، ما آن را “طراحی جامعه‌محور” می‌نامیم که زیرمجموعه‌ای از طراحی انسان‌محور است؛ که تا آنجا که به من مربوط می‌شود، واقعاً در مورد “طراحی برای بشریت” چنین است. بنابراین، طراحی انسان محور زیرمجموعه ای از “طراحی انسان محور” است زیرا ما در تلاش هستیم سیاره را نجات دهیم.

      پنج مرحله تفکر طراحی چیست؟

      تفکر طراحی به دلیل توانایی آن در ایجاد راه حل های پیشگامانه، دنیای اطراف ما را هر روز بهبود می بخشد. اگر طرز فکر طراحی را در رویه های کاری خود بپذیرید، می توانید به پیشرفت های آینده به روشی مشابه کمک کنید. اما ابتدا باید بدانید که پنج مرحله تفکر طراحی چیست و این چیزی است که این ویدیو به شما آموزش می دهد. تفکر طراحی یک فرآیند “غیر خطی و تکراری” است که بسته به اینکه با چه کسی صحبت می کنید، می تواند از سه تا هفت مرحله داشته باشد.

      مدلی که ما در اینجا در IxDF انتخاب کردیم تا روی آن تمرکز کنیم دارای پنج است. همانطور که اشاره کردیم، فرآیند تفکر طراحی “غیر خطی” و “تکرار شونده” است. این بدان معنی است که شما مجبور نیستید پنج مرحله را به ترتیب خاصی دنبال کنید. می توانید مراحل را به صورت موازی انجام دهید یا آنها را تکرار کنید و در هر نقطه از فرآیند به مرحله قبلی برگردید. اساساً هرگز فکر نکنید که این مراحل در هسته قرار گرفته اند. نکته اصلی تفکر طراحی این است که به شما امکان می دهد به روشی “پویا” برای “توسعه و راه اندازی ایده های نوآور” کار کنید.

      نیازی به استفاده از تفکر طراحی به عنوان یک فرآیند گام به گام وجود ندارد، مگر اینکه شرایط آن را ایجاب کند. اکنون، ممکن است تعجب کنید که چرا ما بر روی این تنوع خاص فرآیند تفکر طراحی تمرکز کردیم. ما مدل “5 فاز” را انتخاب کردیم زیرا این مدلی است که توسط موسسه طراحی هاسو پلاتنر در استنفورد پیشنهاد شده است. در واقع، ممکن است شنیده باشید که آن را نام رایج تر خود می نامند: d-school. آنها به دلیل نحوه آموزش و استفاده از تفکر طراحی شهرت جهانی دارند. بنابراین، چه کسی بهتر است از او الهام بگیرد و یاد بگیرد؟ و نیازی به نگرانی نیست. شما از دست نخواهید داد.

      صرف نظر از اینکه شخصاً روی کدام مدل تفکر طراحی تمرکز می کنید، همه انواع آن اصولی را در بر می گیرند که اولین بار در سال 1969 توسط برنده جایزه نوبل هربرت سایمون هنگام نوشتن “علوم مصنوعی” توضیح داده شد. امیدواریم این ویدیوی کوتاه به شما معرفی خوبی از پنج مرحله تفکر طراحی داده باشد. ما نمی توانیم منتظر باشیم تا شما در مورد این روند انقلابی بیشتر بدانید!

      تفکر طراحی یک فرآیند تکراری و غیر خطی است که شامل پنج مرحله است: 1. همدلی، 2. تعریف، 3. ایده پردازی، 4. نمونه اولیه و 5. آزمایش. می توانید این مراحل را به صورت موازی انجام دهید، آنها را تکرار کنید و در هر نقطه از فرآیند به مرحله قبلی برگردید.

      هدف اصلی این فرآیند این است که به شما اجازه دهد به روشی پویا برای توسعه و راه اندازی ایده های نوآورانه کار کنید.

      تفکر طراحی یک فرآیند تکراری و غیر خطی است که شامل پنج مرحله است: 1. همدلی، 2. تعریف، 3. ایده پردازی، 4. نمونه اولیه و 5. آزمایش.

      فرایند 5 مرحله ای تفکر طراحی

      تفکر طراحی باعث می شود که خارج از چارچوب فکر کنید

      تفکر طراحی می تواند به افراد کمک کند تا تفکر بیرون از چارچوب یا خارج از چارچوب داشته باشند. افرادی که از این روش استفاده می کنند:

          • سعی کنید روش‌های جدیدی برای تفکر ایجاد کنید. روش‌هایی که از روش‌های حل مسئله غالب یا رایج‌تر پیروی نمی‌کنند.

          • قصد بهبود محصولات، خدمات و فرآیندها را داشته باشید. آنها به دنبال تجزیه و تحلیل و درک نحوه تعامل کاربران با محصولات برای بررسی شرایطی هستند که در آن کار می کنند.

          • سوالات مهم بپرسید و فرضیات را به چالش بکشید. یکی از عناصر تفکر بیرون از چارچوب / خارج از چارچوب، جعل فرضیات قبلی است – یعنی امکان اثبات معتبر بودن یا نبودن آنها.

        همانطور که می بینید، تفکر طراحی به ما وسیله ای برای فکر کردن خارج از چارچوب و همچنین حفاری عمیق تر در حل مسئله ارائه می دهد. این به ما کمک می‌کند تا نوع درستی از تحقیق را انجام دهیم، نمونه‌های اولیه ایجاد کنیم و محصولات و خدمات خود را آزمایش کنیم تا راه‌های جدیدی را برای برآوردن نیازهای کاربران خود کشف کنیم.

        پیرمرد بزرگ تجربه کاربری، دان نورمن، که همان اصطلاح تجربه کاربری را نیز ابداع کرد، توضیح می‌دهد که طراحی تفکر چیست و چه ویژگی‌هایی در مورد آن دارد:

        « هر چه بیشتر به ماهیت طراحی فکر کردم و در برخوردهای اخیرم با مهندسان، افراد تجاری و دیگرانی که کورکورانه مشکلاتی را که فکر می‌کردند با آن‌ها روبه‌رو بودند، بدون سؤال یا مطالعه بیشتر حل کردند، فکر کردم، متوجه شدم که این افراد می‌توانند از دز خوبی از تفکر طراحی بهره ببرند. طراحان تعدادی از تکنیک ها را برای جلوگیری از اسیر شدن توسط یک راه حل بسیار آسان توسعه داده اند. آنها مشکل اصلی را به عنوان یک پیشنهاد، نه به عنوان یک بیانیه نهایی، در نظر می گیرند، سپس به طور گسترده به این فکر می کنند که مسائل واقعی زیربنای این بیان مشکل واقعاً چه می تواند باشد (به عنوان مثال با استفاده از رویکرد “پنج چرا” برای یافتن دلایل اصلی). مهمتر از همه، این است که فرآیند تکراری و گسترده است. طراحان در برابر وسوسه پرش فوری جهت حل مشکل بیان شده مقاومت می کنند. در عوض، آنها ابتدا وقت خود را صرف تعیین این موضوع می کنند که چه چیزی اساسی است که باید به آن پرداخته شود.. آنها تا زمانی که مشکل واقعی را مشخص نکرده باشند، به دنبال راه حلی نمی گردند و حتی پس از آن، به جای حل آن مشکل، در بررسی طیف گسترده ای از راه حل های بالقوه متوقف می شوند. تنها در این صورت است که آنها در نهایت به پیشنهاد خود همگرا خواهند شد. این فرآیند “تفکر طراحی” نامیده می شود.»

        – دان نورمن، بازاندیشی در تفکر طراحی

        تفکر طراحی برای همه است

        وقتی سازمان شما تصمیم به ایجاد یک محصول یا خدمات جدید می گیرد، چند نفر در فرآیند طراحی شرکت دارند؟ تیم هایی که محصولات تولید می کنند اغلب از افرادی از بخش های مختلف تشکیل شده اند. به همین دلیل، توسعه، طبقه بندی و سازماندهی ایده ها و راه حل ها برای مشکلاتی که سعی در حل آنها دارید می تواند دشوار باشد. یکی از راه‌هایی که می‌توانید یک پروژه را در مسیر خود نگه دارید، و ایده‌های اصلی را سازماندهی کنید، استفاده از رویکرد تفکر طراحی است و همه می‌توانند در آن شرکت کنند!

        تیم براون، مدیر عامل شرکت مشهور نوآوری و طراحی IDEO، در کتاب موفق خود Change by Design زمانی که می‌گوید تکنیک‌ها و استراتژی‌های تفکر طراحی متعلق به هر سطحی از کسب‌وکار هستند، بر این موضوع تأکید می‌کند.

        تفکر طراحی نه تنها برای طراحان بلکه برای کارمندان خلاق، فریلنسرها و رهبرانی که به دنبال القای آن در هر سطحی از سازمان هستند نیز می باشد. این پذیرش گسترده تفکر طراحی باعث ایجاد محصولات و خدمات جایگزین برای تجارت و جامعه خواهد شد.

        « تفکر طراحی با مهارت‌هایی آغاز می‌شود که طراحان طی دهه‌ها در تلاش خود برای تطبیق نیازهای انسانی با منابع فنی موجود در چارچوب محدودیت‌های عملی کسب‌وکار آموخته‌اند. طراحان با ادغام آنچه که از دیدگاه انسانی مطلوب است با آنچه که از نظر فناوری امکان پذیر است و از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است، توانسته اند محصولاتی را ایجاد کنند که ما امروز از آن لذت می بریم. تفکر طراحی قدم بعدی را برمی‌دارد، یعنی قرار دادن این ابزارها در دست افرادی که شاید هرگز خود را طراح تصور نکرده‌اند و آنها را برای طیف وسیع‌تری از مشکلات به کار می‌برند.»

        – تیم براون، تغییر با طراحی، مقدمه

        People seated around a large table, as one person gives a presentation.

        تکنیک ها و استراتژی های تفکر طراحی متعلق به هر سطحی از یک کسب و کار است. برای ایجاد یک تیم متقابل که می تواند از دانش و تجربه تخصص های مختلف استفاده کند، باید همکارانی از طیف وسیعی از بخش ها را درگیر کنید.

        تیم براون همچنین نشان می‌دهد که چگونه تفکر طراحی فقط برای همه نیست، بلکه در مورد همه نیز هست. این فرآیند کاملاً مبتنی بر این است که چگونه می توانید درک جامع و همدلانه ای از مشکلاتی که افراد با آن روبرو هستند ایجاد کنید. تفکر طراحی شامل مفاهیم مبهم و ذاتا ذهنی مانند احساسات، نیازها، انگیزه ها و محرک های رفتاری است.

        در یک رویکرد صرفاً علمی (مثلاً تجزیه و تحلیل داده‌ها)، افراد به اعداد معرف و عاری از احساسات تقلیل می‌یابند. از سوی دیگر، تفکر طراحی، هم ابعاد کمی و هم کیفی را در نظر می گیرد تا درک کامل تری از نیازهای کاربر به دست آورد. به عنوان مثال، ممکن است افرادی را مشاهده کنید که کارهایی مانند خرید مواد غذایی را انجام می دهند، و ممکن است با تعدادی از خریدارانی که از فرآیند پرداخت در فروشگاه احساس ناامیدی دارند صحبت کنید (داده های کیفی). همچنین می‌توانید از آنها بپرسید که چند بار در هفته به خرید می‌روند یا چه احساس خاصی جلوی صندوق دارند (داده‌های کمی). سپس می توانید این نقاط داده را ترکیب کنید تا تصویری جامع از نقاط درد، نیازها و مشکلات کاربر ترسیم کنید.

        تیم براون خلاصه می کند که تفکر طراحی راه سومی برای نگاه کردن به مشکلات فراهم می کند. این اساساً یک رویکرد حل مسئله است که در زمینه طراحی متبلور شده است تا همه با هدف ایجاد راه حل های نوآورانه، دیدگاه کاربر محور کل نگر را با تحقیقات منطقی و تحلیلی ترکیب کند.

        « تفکر طراحی به ظرفیت‌هایی می‌پردازد که همه ما داریم، اما روش‌های مرسوم‌تر حل مسئله نادیده گرفته می‌شوند. تفکر طراحی نه تنها انسان محور است بلکه به خودی خود عمیقاً انسانی است. تفکر طراحی به توانایی ما برای درک کردن، تشخیص الگوها، ساختن ایده هایی که دارای معنای عاطفی و همچنین عملکرد هستند، برای بیان خود در رسانه های غیر از کلمات یا نمادها متکی است. هیچ کس نمی خواهد یک کسب و کار را بر اساس احساس، شهود و الهام اداره کند، اما اتکای بیش از حد به منطق و تحلیل می تواند به همان اندازه خطرناک باشد. رویکرد یکپارچه در هسته فرآیند طراحی “راه سوم” را پیشنهاد می کند.»

        – تیم براون، تغییر با طراحی، مقدمه

        تفکر طراحی جنبه علمی دارد

        تفکر طراحی هم هنر است و هم علم. این تحقیق در مورد عناصر مبهم مسئله را با تحقیقات منطقی و تحلیلی (به عبارت دیگر جنبه علمی) ترکیب می کند. این معجون جادویی پارامترهای ناشناخته قبلی را نشان می دهد و به کشف استراتژی های جایگزین که منجر به راه حل های واقعاً نوآورانه می شود کمک می کند.

        فعالیت های علمی نحوه تعامل کاربران با محصولات را تجزیه و تحلیل می کند و شرایطی را که در آن کار می کنند بررسی می کند. آنها شامل وظایفی هستند که:

          • تحقیق در مورد نیازهای کاربران
          • کسب تجریه از پروژه های قبلی.
          • شرایط فعلی و آتی مخصوص محصول را در نظر بگیرید.
          • پارامترهای مسئله را تست کنید.
          • کاربرد عملی راه حل های مشکل جایگزین را آزمایش کنید.

          هنگامی که به تعدادی از راه حل های بالقوه رسیدید، فرآیند انتخاب بر اساس عقلانیت است. به عنوان یک طراح، شما تشویق می شوید که این راه حل ها را تجزیه و تحلیل و جعل کنید تا به بهترین گزینه موجود برای هر مشکل یا مانع شناسایی شده در مراحل طراحی برسید.

          با در نظر گرفتن این موضوع، شاید درست‌تر باشد که بگوییم تفکر طراحی مربوط به تفکر خارج از چارچوب نیست، بلکه در حاشیه آن، گوشه، لبه و زیر بارکد آن است. همانطور که کلینت رانج بیان کرد.

          کلینت رانج موسس و مدیر عامل Archrival، یک آژانس بازاریابی جوانان برجسته، و استاد کمکی در دانشگاه نبراسکا-لینکلن است.

          تنظیم مجدد جعبه های ذهنی و ایجاد یک ذهنیت تازه

          تفکر خارج از چارچوب می تواند راه حلی خلاقانه برای یک مشکل چسبنده ارائه دهد. با این حال، فکر کردن خارج از چارچوب می‌تواند یک چالش واقعی باشد زیرا ما به طور طبیعی الگوهای تفکری را ایجاد می‌کنیم که بر اساس فعالیت‌های تکراری و دانشی که معمولاً به آن دسترسی داریم، الگوبرداری می‌کنیم.

          چند سال پیش حادثه ای رخ داد که راننده کامیون قصد داشت از زیر یک پل کم ارتفاع عبور کند. اما او شکست خورد و کامیون به شدت زیر پل گیر کرد. راننده نمی‌توانست به رانندگی ادامه دهد یا به عقب برود.

          داستان از این قرار است که با گیر افتادن کامیون، مشکلات ترافیکی گسترده ای ایجاد کرد، که منجر به تجمع پرسنل اورژانس، مهندسان، آتش نشانان و رانندگان کامیون برای ابداع و مذاکره راه حل های مختلف برای خارج کردن وسیله نقلیه محبوس شد.

          کارگران اورژانس در حال بحث بودند که آیا قطعاتی از کامیون را از بین ببرند یا قطعاتی از پل را جدا کنند. هر کدام از راه حلی صحبت کردند که در سطح تخصص مربوطه آنها قرار می گرفت.

          پسربچه ای که از کنارش رد می شد و شاهد بحث های شدید بود، به کامیون و به پل نگاه کرد، سپس به جاده نگاه کرد و در کمال تعجب همه متخصصان و کارشناسانی که سعی در رفع مشکل دارند با ناراحتی گفت: “چرا فقط اجازه نمی دهیم هوا از لاستیک ها خارج شود؟”

          هنگامی که راه حل آزمایش شد، کامیون توانست به راحتی رانندگی کند و تنها آسیب ناشی از تلاش اولیه برای عبور از زیر پل را متحمل شد. داستان نماد مبارزاتی است که ما با آن روبرو هستیم، جایی که اغلب بدیهی‌ترین راه‌حل‌ها سخت‌ترین راه‌حل‌هایی هستند که به دلیل محدودیت‌های خود تحمیلی که در آن کار می‌کنیم.

          اغلب برای ما انسان ها دشوار است که مفروضات و دانش روزمره خود را به چالش بکشیم، زیرا به ایجاد الگوهای تفکر تکیه می کنیم تا مجبور نباشیم هر بار همه چیز را از ابتدا یاد بگیریم. ما به انجام فرآیندهای روزمره کم و بیش به صورت ناخودآگاه متکی هستیم ، مثلاً وقتی صبح از خواب بیدار می شویم، غذا می خوریم، راه می رویم و می خوانیم، اما همچنین وقتی چالش ها را در محل کار و زندگی خصوصی خود ارزیابی می کنیم. به طور خاص، کارشناسان و متخصصان بر الگوهای ذهنی خود تکیه می‌کنند و شروع زیر سوال بردن دانش خود برای متخصصان می‌تواند بسیار چالش برانگیز و دشوار باشد.

          داستان ها قدرت الهام بخشیدن دارند

          چرا این داستان را در مورد کامیون و پل برای شما تعریف کردیم؟ خوب، به این دلیل است که داستان‌ها می‌توانند به ما کمک کنند فرصت‌ها، ایده‌ها و راه‌حل‌ها را ایجاد کنیم. داستان‌ها حول افراد واقعی و زندگی آن‌ها تنظیم می‌شوند و مهم هستند، زیرا روایت‌هایی از رویدادهای خاص هستند، نه اظهارات کلی. آنها جزئیات مشخصی را در اختیار ما قرار می دهند که به ما کمک می کند راه حل هایی برای مشکلات خاص تصور کنیم.

          داستان ها همچنین به شما کمک می کنند دید یک طراح را توسعه دهید. همانطور که در سراسر جهان قدم می زنید، باید سعی کنید به دنبال داستان های طراحی باشید که در اطراف شما هستند. به خود بگویید «این یک نمونه از طراحی عالی است» یا «این یک نمونه از طراحی واقعا بد است» و سعی کنید دلایل آن را بیابید.

          هنگامی که به چیزی خاص برخورد می کنید، مطمئن شوید که آن را از طریق عکس یا ویدیو مستند می کنید. این نه تنها برای شما و شیوه طراحی شما مفید خواهد بود، بلکه برای دیگران، شاید مشتریان آینده شما نیز مفید باشد.

          تفکر طراحی یک فرآیند تکراری و غیر خطی است. این به سادگی به این معنی است که تیم طراحی به طور مداوم از نتایج خود برای بررسی، پرسش و بهبود مفروضات، درک و نتایج اولیه خود استفاده می کند. نتایج حاصل از مرحله نهایی فرآیند اولیه کار، درک ما را از مشکل نشان می دهد، به ما کمک می‌کند تا پارامترهای مشکل را تعیین کنیم، ما را قادر می‌سازد تا مشکل را دوباره تعریف کنیم، و شاید مهم‌تر از همه، بینش جدیدی در اختیار ما قرار دهد تا بتوانیم هر جایگزینی را ببینیم. راه حل هایی که ممکن است با سطح درک قبلی ما در دسترس نبوده باشند.

          تفکر طراحی یک فرآیند غیرخطی و تکراری است که از 5 مرحله تشکیل شده است: 1. همدلی، 2. تعریف، 3. ایده پردازی، 4. نمونه اولیه و 5. آزمایش. می توانید مراحل را به صورت موازی انجام دهید، آنها را تکرار کنید و در هر مرحله از فرآیند به مرحله قبلی برگردید. لازم نیست آنها را به ترتیب انجام دهید.

          فرایند غیرخطی تفکر طراحی

          این فرآیندی است که کمی عمیق‌تر به حل مسئله می‌پردازد، زیرا به دنبال درک کاربران خود، به چالش کشیدن مفروضات و تعریف مجدد مشکلات هست. فرآیند تفکر طراحی هم جنبه علمی و هم هنری دارد، زیرا از ما می‌خواهد الگوهای طبیعی و محدود کننده تفکر خود را درک کرده و به چالش بکشیم و راه‌حل‌های نوآورانه‌ای برای مشکلاتی که کاربران با آن روبرو هستند ایجاد کنیم.

          تفکر طراحی اساساً یک رویکرد حل مسئله است که قصد دارد محصولات را بهبود بخشد. این به شما کمک می کند تا جنبه های شناخته شده یک مشکل را ارزیابی و تجزیه و تحلیل کنید و عوامل مبهم یا حاشیه ای را که به شرایط یک مشکل کمک می کنند، شناسایی کنید. این در تضاد با یک رویکرد علمی تر است که در آن جنبه های مشخص و شناخته شده برای رسیدن به یک راه حل آزمایش می شوند.

          ماهیت تکراری و ایده ‌محور تفکر طراحی به این معنی است که ما دائماً در طول فرآیند دانش را زیر سوال می‌بریم و دانش کسب می‌کنیم. این به ما کمک می‌کند تا یک مشکل را دوباره تعریف کنیم تا بتوانیم راه‌حل‌ها و استراتژی‌های جایگزین را شناسایی کنیم که بلافاصله با سطح درک اولیه ما آشکار نمی‌شوند.

          تفکر طراحی اغلب به عنوان تفکر خارج از چارچوب شناخته می شود، زیرا طراحان تلاش می کنند تا روش های جدیدی از تفکر ایجاد کنند که از روش های حل مسئله غالب یا رایج تر پیروی نمی کند، درست مانند هنرمندان.

          فرآیند تفکر طراحی در چند دهه اخیر به طور فزاینده ای محبوب شده است، زیرا کلید موفقیت بسیاری از سازمان های جهانی و برجسته بود. این تفکر خارج از چارچوب اکنون در دانشگاه های پیشرو در سراسر جهان تدریس می شود و در هر سطحی از تجارت تشویق می شود.

          « برچسب “تفکر طراحی” یک افسانه نیست. این توصیفی از کاربرد فرآیند طراحی آزموده شده برای چالش ها و فرصت های جدید است که توسط افرادی در هر دو زمینه طراحی و غیر طراحی استفاده می شود. من از به رسمیت شناختن این اصطلاح استقبال می کنم و امیدوارم که استفاده از آن همچنان گسترش یابد و در سطح جهانی بیشتر درک شود، به طوری که در نهایت هر رهبر بداند چگونه از تفکر طراحی و طراحی برای نوآوری و نتایج بهتر استفاده کند.»

          – بیل موگریج، یکی از بنیانگذاران IDEO، در تفکر طراحی: دان عزیز

          منبع اصلی مقاله: https://www.interaction-design.org/literature/article/what-is-design-thinking-and-why-is-it-so-popular

          دیدگاه‌ خود را بنویسید

          نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

          پیمایش به بالا